خوارزمشاهیان نام خاندان شاهنشاهی ایرانی و ترک تبار است. خوارزمشاهیان در اصل غزهای ترکمان بودند که در اطراف دریاچه خوارزم (آرال)، سیردریا و آمودریا میزیستند که از سال ۴۹۱ تا سال ۶۱۶ ه. ق، برابر با ۱۰۹۸ تا۱۲۱۹ میلادی بر ایران فرمانروایی کردند.
خوارزمشاهیان |
→ |
۴۹۱–۶۱۶ (قمری) |
← |
|
|
پایتخت |
کهنهگرگانج
سمرقند
غزنی
تبریز |
زبان(ها) |
زبان پارسی(زبان رسمی)[۱]
ترکی قپچاقی[۲]
|
دین |
اسلام سنی |
دولت |
نامشخص |
سلطان |
نوشتکین غرچه (اولین) |
|
جلال الدین منکبرنی (آخرین) |
تاریخچه |
|
- تأسیس |
۴۹۱ |
- انقراض |
۶۱۶ (قمری) |
مساحت |
۳٬۶۰۰٬۰۰۰کیلومترمربع(۱٬۳۸۹٬۹۶۸مایلمربع) |
جغرافیای خوارزمویرایش
خوارزم با نامهای خوراسیمه و خوراسیما در منابع ذکر شدهاست که این سرزمین پس از حملهٔ مغول به ایران، خیوه نامیده شد. محققان دربارهٔ واژهٔ خوارزم، تعاریف گوناگونی ارائه دادهاند؛ برخی از آنها معتقدند که «خوار» بهمعنای «پایین» و «رزم» بهمعنای «زمینِ پَست» است. عدهای دیگر از پژوهشگران، خوار را بهمعنای «خورشید» گرفتهاند و خوارزم یعنی سرزمینی که خورشید از آن بالا میآید. خوارزم بهعلت مجاورت با رود جیحون و موقعیت تجاری و بازرگانی آن، سرزمینی حاصلخیز بود و بهدلیل اینکه بر سر راه کاروانها قرار داشت، اقوام و گروههای مختلفی را بهسوی جذب کرد.[۳]
در مورد حدود جغرافیایی خوارزم، نظرات مختلفی ارائه شدهاست. بدون شک، خوارزم، ماورالنهر و خراسان بزرگ، سه سرزمین جدا از هم بودهاند ولی بعضی از منابع جغرافیایی اسلامی، این سه سرزمین و بخشی دیگر، خراسان و خوارزم را یکی دانستهاند.[۴]
تاریخ خوارزمویرایش
نخستین سلسلهای که با عنوان خوارزمشاه در منطقهٔ خوارزم قدرت گرفتند، سلسلهٔ آفریغیان بودند که حکومت آنان از سال ۳۰۵ هجری قمری، آغاز و تا سال ۳۸۵۵ ه.ق ادامه داشت. در سال ۳۸۵ ه.ق، حاکم خوارزم، محمد ابن احمد، بهدست آل مأمون منقرض شد و پس از آن، آل مأمون بر این منطقه حاکم شدند. مأمونیان، گرگانج را مرکز حکومت خود قرار دادند و ابوالعباس مأمون عنوان خوارزمشاه را بر خود گذاشت. این سلسله را آل فریقون نیز مینامند.[۵]
سلطان محمود غزنوی، حاکم قراخانیان، برای ایجاد ارتباط سیاسی با خوارزمشاهیان، خواهر خود را به ازدواج با مأمون درآورد و از او درخواست کرد تا نام محمود را بر خطبه و سکهٔ خوارزم ذکر کند. مأمون به دست مخالفانش کشته شد و محمود بهبهانهٔ انتقام از قاتلانش، به سمت خوارزم لشکر کشید. پس از آنکه خوارزم را به تصرف خود درآورد، همراه با غلامانی که به اسارت گرفت، بهسوی غزنهرهسپار شد؛ بنابراین خوارزم در سال ۴۰۸۸ ه.ق جزئی ازامپراطوری غزنوی گردید ولی بهعلت دوری خوارزم با غزنه، سلطان محمود ادارهٔ آن را به دست یکی از سپهسالاران خود بهنام ابوسعید آلتونتاش سپرد و اون نیز لقب خوارزمشاه گرفت. آلتونتاش همراه با دو پسر خود، سلسلهٔ خوارزمشاهی دیگری در این منطقه تشکیل داد که تا سال ۴۳۳ ه.ق دوام داشت.[۵]
در زمان ملکشاه سلجوقی، این سرزمین به صاحب مقامطشتدار که از ارکان و مقامات اداری بهشمار میآمد، واگذار شد تا او با استفاده از درآمد این منطقه، هزینههای طشتدارخانه را تأمین کند. از زمان برکیارق، سمت والیگری خراسان به حبشی بن آلتونتاش و حکومت خوارزم به قطبالدین محمد واگذار شد و او در زمانسلطان سنجر سلجوقی در سمت طشتداری باقی ماند و بهاین ترتیب، بنیان حکومت خوارزمشاهی و قدرتیابی این خاندان آغاز شد.[۶]
آغاز کار خوارزمشاهیانویرایش
نوشتکین غرچه نیای بزرگ خوارزمشاهیان، غلامی بود از اهالی غرجستان که توسط سپهسالار کل سپاه خراسان در زمان سلجوقیان خریداری شد.
این غلام رفته رفته در دوران فرمانروایی سلجوقیان به سبب استعداد سرشار و کفایتی که از خود نشان داد به زودی مدارج ترقی را طی کرد و به مقامات عالی رسید تا این که سرانجام به امارت خوارزم برگزیده شد.
نوشتکین صاحب ۹ پسر بود که بزرگترین آنها، قطب الدین محمد نام داشت.
پس از نوشتکین، فرزندش محمد از جانب برکیارق به ولایت خوارزم رسید «۴۹۱ ق / ۱۰۹۸ م» و سلطان سنجر نیز بعدها او را در آن سمت ابقاء کرد.
بدین ترتیب دولت جدیدی بنیانگذاری شد که بیش از هر چیز برآورده و دست پرورده سلجوقیان بود. قطب الدین محمد به مدت سی سال تحت قیومیت و اطاعت سلجوقیان امارت کرد.
پسرش اتسز هم که بعد از او در ۵۲۲ ق / ۱۱۲۸ م به فرمان سنجر امارت خوارزم یافت، از نزدیکان درگاه سلطان سلجوقی بود. هر چند بعدها کدورتی بین وی و سلطان سنجر پدید آمد که به درگیریهای متعددی هم منجر شد، اما تا زمان حیات سلطان سنجر، اتسز نتوانست به توسعه قلمرو خوارزمشاهیان کمک چندانی بکند.
چون اتسز پیش از سنجر وفات یافت، پسرش ایل ارسلان «۵۵۱ ق / ۱۱۵۶ م» امیر خوارزم شد. اما در زمان او که سلطان سنجر نیز وفات یافته بود، نزاع داخلی سلجوقیان، امکانی را فراهم آورد تا ایل ارسلان به قسمتی از خراسان «۵۵۸ ق / ۱۱۶۳ م» و ماوراءالنهر «۵۵۳ ق / ۱۱۵۸ م» که هر دو در آن ایام دچار فترت بودند، دست یابد و به این ترتیب نزدیک به پانزده سال به عنوان خوارزمشاه حکومت کند.
مسیر لشکرکشیهای سرداران و پادشاهان خوارزمشاهی
- خوارزمشاهیان (۱۲۳۱ → ۱۰۷۱)
میراث سلجوقی در اختیار خوارزمشاهیانویرایش
تاریخ ایران |
دوران باستان |
نیا-ایلامی ۳۲۰۰–۲۷۰۰ پیش از میلاد |
عیلام ۲۷۰۰–۵۳۹ پیش از میلاد |
منائیان ۸۵۰–۶۱۶ پیش از میلاد |
|
شاهنشاهی |
ماد ۶۷۸–۵۵۰ پیش از میلاد |
(سکاها ۶۵۲–۶۲۵ پیش از میلاد) |
هخامنشیان ۵۵۰–۳۳۰ پیش از میلاد |
سلوکیان ۳۱۲–۶۳ پیش از میلاد |
اشکانیان ۲۴۷ پیش از میلاد–۲۲۴ پس از میلاد |
ساسانیان ۲۲۴–۶۵۱ |
|
سدههای میانه |
خلافت راشدین ۶۵۱–۶۶۱ |
امویان ۶۶۱–۷۵۰ |
خلافت عباسیان ۷۵۰–۱۲۵۸ |
طاهریان ۸۲۱–۸۷۳ |
زیاریان ۹۲۸–۱۰۴۳ |
صفاریان ۸۶۷–۱۰۰۲ |
آل بویه ۹۳۴–۱۰۵۵ |
سامانیان ۸۷۵–۹۹۹ |
|
غزنویان ۹۶۳–۱۱۸۶ |
سلجوقیان ۱۰۳۷–۱۱۹۴ |
خوارزمشاهیان ۱۰۷۷–۱۲۳۱ |
ایلخانان ۱۲۵۶–۱۳۳۵ |
چوپانیان ۱۳۳۵–۱۳۵۷ |
مظفریان ۱۳۳۵–۱۳۹۳ |
جلایریان ۱۳۳۶–۱۴۳۲ |
سربداران ۱۳۳۷–۱۳۷۶ |
|
تیموریان ۱۳۷۰–۱۴۰۵ |
قراقویونلو ۱۴۰۶–۱۴۶۸ |
تیموریان ۱۴۰۵–۱۵۰۷ |
آققویونلو ۱۴۶۸–۱۵۰۸ |
|
معاصر اولیه |
صفویان ۱۵۰۱–۱۷۲۱ |
هوتکیان ۱۷۰۹–۱۷۳۸ |
|
افشاریان ۱۷۳۸–۱۷۵۰ |
زندیان ۱۷۵۰–۱۷۹۴ |
افشاریان ۱۷۵۰–۱۷۹۶ |
|
قاجاریان ۱۷۹۶–۱۹۲۵ |
|
معاصر |
دودمان پهلوی ۱۹۲۵–۱۹۷۹ |
دولت موقت ایران ۱۹۷۹–۱۹۸۰ |
جمهوری اسلامی ۱۹۸۰–امروز |
نوشتارهای مرتبط
گاهشمار تاریخ ایران تاریخ اقتصاد ایران تاریخ آموزش در ایران تاریخ نظامی ایران تاریخ دریانوردی ایران
|
|
بعد از ایل ارسلان، منازعاتی که بین پسرانش سلطانشاه و علاءالدین تکش برای دستیابی به فرمانروایی ولایات بروز کرد، بارها موجب رویارویی نیروهای این دو برادر شد، تا این که عاقبت با استیلای تکش این درگیریها به پایان رسید.
در زمان تکش تمامی خراسان، ری و عراق عجم، یعنی آخرین میراث سلجوقی به دست خوارزمشاهیان افتاد. غلبه تکش بر تمام میراث سلجوقی، نارضایتی خلیفه بغداد را به دنبال خود داشت که اثر این ناخرسندی و عواقب آن، بعدها دامنگیر محمد بن تکش شد. با درگذشت علاءالدین تکش «رمضان ۵۹۶ ق / ژوئن ۱۲۰۰ م»، پسرش محمد خود را علاءالدین محمد خواند و به این ترتیب سلطان محمد خوارزمشاه شد.
رویارویی علاء الدین محمد با خلیفه عباسیویرایش
بیست سال «۵۹۶–۶۱۶ ق / ۱۲۰۰–۱۲۱۹ م» فرمانرواییعلاءالدین محمد خوارزمشاه به طول انجامید. سلطان محمد که میراث دشمنی با خلیفه را از پدر داشت، از همان آغاز امارت، خود را از تأیید و حمایت فقیهان و ائمه ولایت محروم دید به همین دلیل ناچار شد تا بر امیران قبچاقخویش، یعنی ترکان قنقلی که خویشان مادرش ترکان خاتون بودند، تکیه کند و با میدان دادن به این دسته از سپاهیانِ عاری از انضباط که در نزد اهل خوارزم بیگانه هم تلقی میشدند، به تدریج حکومت خوارزمشاه را در همه جا مورد نفرت عام ساخت.
رویارویی با مغولانویرایش
در طی همان ایامی که محمد خوارزمشاه قدرت خود را در نواحی شرقی مرزهای فرارودان (ماوراءالنهر) گسترش میداد، خلیفهٔ بغداد — الناصر الدین بالله — برای مقابله با توسعه قدرت او در جبال و عراق سرگرم توطئه بود.
در آن سوی مرزهای شرقیِ قلمروِ خوارزمشاهیان، قدرت نوخاستهای در حال طلوع بود.
مغولان که در آن ایام با ایجاد اتحادیهای از طوایف بَدَوی یا بدویگونه خود را برای حرکت به سوی فرارودان آماده میساختند اهمیت و قدرتشان در معادلات و مجادلات سیاسیِ سلطانِ خوارزمشاه و خلیفه بغداد نه تنها جایگاهی پیدا نکرد بلکه به حساب هم آورده نشد.
در نتیجه فاجعه عظیمی که تدارک دیده میشد از دید دو قدرت و نیروی مهم آن پوشیده ماند به طوری که هنگامی که دهان باز کرد، نه از سلطنت پر آوازه خوارزم چیزی باقی گذاشت و نه از دستگاه خلافت. آنچه باقیماند ویرانی، تباهی، کشتارهای دسته جمعی، روحیهٔ تباهشده و در یک کلام ویرانی یک تمدن بود. هنگامی که چنگیز خان به تختگاه خویش بازمیگشت، بخش عمده ایران به کلیویران شده و بسیاری از آثار تمدنیِ آن نابود شده بود.
دستاوردهای دولت خوارزمشاهی که با سعی و کوشش بنیانگذاران آن که میتوانست آینده بهتری را برای ایران زمین و تمدن اسلامی رقم زند، در استبداد مطلق، ماجراجوییهای شاهانه و تنگنظریهای مذهبی و سیاسی، رنگ باخت و تباهی را نصیب مجریان، کارگزاران، کارگردانان و از همه مهمتر مردم محروم نمود.
در کل علل سقوط خوارزمشاهیان را میتوان در چند مورد زیر خلاصه کرد:
- خوارزمشاهیان مغولان را اقوامی پست میدیدند و به همین دلیل به حمله آنها به قلمرو شمال غربی توجه نکردند.
- دخالتهای نابجا و نفوذ فوقالعاده ترکان خاتون.
- آرایش دفاعی نیروهای خوارزمشاهیان در شهرها.
- از بین رفتن حکومت قراختاییان توسط سلطان محمد که ایران را با امپراتوری مغول همسایه ساخت.
فرمانروایان خوارزمشاهیویرایش
- نوشتکین غرچه متوفی ۴۹۱ ه. ق.
- قطبالدین محمد از ۴۹۱ تا ۵۲۱ ه. ق.
- اتسز خوارزمشاه از ۵۲۱ تا ۵۵۱ ه. ق.
- ایل ارسلان از ۵۵۱ تا ۵۶۸ ه. ق.
- سلطانشاه (پسر ایلارسلان) متوفی ۵۶۸ ه. ق.
- علاءالدین تکش (پسر ایلارسلان) از ۵۶۸ تا ۵۹۶ ه. ق.
- علاءالدین محمد از ۵۹۶ تا ۶۱۷ ه. ق.
- جلال الدین منکبرنی از ۶۱۷ تا ۶۲۸ ه. ق.
منابعویرایش
- ↑ Kathryn Babayan, Mystics, monarchs, and messiahs: cultural landscapes of early modern Iran, (Harvard Center for Middle Eastern Studies, 2003), 14
- ↑ Bobodzhan Gafurovich Gafurov, Central Asia:Pre-Historic to Pre-Modern Times, Vol.2, (Shipra Publications, 1989), 359.
- ↑ خلعتبری، اللهیار و محبوبه شرفی. تاریخ خوارزمشاهیان. تهران: سمت، ۱۳۹۳. ۴.شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۵۲۰-۲.
- ↑ خلعتبری، اللهیار و محبوبه شرفی. تاریخ خوارزمشاهیان. تهران: سمت، ۱۳۹۳. ۵.شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۵۲۰-۲.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ خلعتبری، اللهیار و محبوبه شرفی. تاریخ خوارزمشاهیان. تهران: سمت، ۱۳۹۳. ۱۳.شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۵۲۰-۲.
- ↑ خلعتبری، اللهیار و محبوبه شرفی. تاریخ خوارزمشاهیان. تهران: سمت، ۱۳۹۳. ۱۴.شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۵۲۰-۲.
- تاریخ مغول، عباس اقبال آشتیانی
- تاریخ اجتماعی ایران از آغاز تا مشروطیت، عزتالله نوذری